0

وکیل در فسخ عقد نکاح

مقدمه

یکی از دعاوی(وکیل در فسخ عقد نکاح) متداول نکاح که از سوی زوج یا زوجه مطرح می شود. دعوای فسخ نکاح می باشد. بدین توضیح که قانونگذار با وجود شرایطی و ایراداتی که در طرفین است. به زوجین اختیار فسخ نکاحی که صحیح واقع شده را داده است.فسخ نکاح از طلاق(طلاق در حقوق ایران) مجزا می باشد

عیب های  مشترک زوجین

عیب مشترک بدین معناست. که چنانچه در هر یک از زوجین یافت گردد. موجب پیدایش اختیار فسخ برای طرف مقابل است .

جنون از جمله عیوب مشترک میان زوجین که حق فسخ ایجاد میکند. در این خصوص ماده ۱۱۲۱ قانون مدنی مقرر می دارد. جنون هر یک از زوجین به شرط استقرار اعم از اینکه دائمی و ادواری باشد برای طرف مقابل حق فسخ است. بنابراین جنون زن و مرد دائمی و ادواری از موجبات فسخ نکاح به شمار می‌آید. به این شرط که استقرار و پایداری داشته باشد. بنابراین جنون  ناپایدار که زیان قابل توجهی برای همسر دیگر ندارد. مجوز فسخ نکاح نخواهد بود زیرا ضرر ناشی از آن به دیده  است تحمل پذیر است. چرا که مطابق ماده ۱۱۲۱ شرط فسخ نکاح از طرف زوجین به علت جنون را استقرار آن دانسته.

بنابراین چنانچه به طور ناگهانی مبتلا به جنون گردد و پزشک تشخیص دهد. که حالت مزبور به علت بروز شوک و یا ناراحتی پیش آمده و قابل معالجه است. دادگاه نکاح را قابل فسخ نمی‌داند باید دانست. که جنون مرد هرگاه بعد از عقد هم حادث شود موجب حق فسخ برای زن خواهد بود. ماده هزار و ۱۲۵ قانون مدنی در صورتی که جنون زن در صورتی که موجب حق فسخ برای مرد است که عیب مزبور در حالت عقد وجود داشته باشد.

عیوب ویژه مرد

الف) خصاء: به فردی که دارای حالت خصاء  باشد خصی می گویند. و آن کوبیده بودن بیضه های مرد است خصوصا زمانی موجب حق فسخ برای زن خواهد بود. که پیش از عقل موجود و از نیز جاهل به آن بوده باشد. هرچند مانع از ایفای وظایف زناشویی نباشد.

ب) مقطوع بودن آلت تناسلی: عیب مزبور معادل دانش فقهی  جب می باشد. فقها در فسخ نکاح به علت جب تردید دارند. زیرا در میان روایات در باب آن نص خاص وجود ندارد؛ولی مشهور فقها با توجه به مستنبط از ادله خصا و عنن و قاعده لاضرر جب سابق بر عقد را موجب خیار دانسته‌اند.

ج) عنن: در ماده ۱۱۲۲ قانون مدنی دومین عیب ویژه مردم که برای زوجه حق فسخ می آورد شده است به شرط اینکه ولو یک بار عمل زناشویی انجام نداده باشد. عنن نوعی بیماری است که به واسطه آن حالت نعوظ به وجود نمی آید و در نتیجه آن زوج از عمل زناشویی عاجز می شود.(وکیل در فسخ عقد نکاح)

 سه فرض در باب عنن وجود دارد:

اول- این عیب قبل از عقد در مرد وجود داشته. و  زن نیز جاهل به آن بوده بدون اینکه نزدیکی رخ دهد علم به آن حاصل شود. در این مورد حق فسخ ثابت می‌شود دوم قبل از عقد در مرد وجود نداشته بعد از عقد به وجود آمده و نزدیکی هم ولو یک بار اتفاق نیفتاده است. در این مورد نیز حق فسخ خواهد داشت.

سوم- قبل از عقد وجود نداشته ولی پس از عقد به وجود آمده. و بعد از نزدیکی و یک بار در این مورد حق فسخ برای زن وجود ندارد که می‌تواند. بر مبنای عسر و حرج از دادگاه تقاضای طلاق کند.

 عیوب زن

قرن:قرن استخوانی است که در فرج می‌روید و مانع از نزدیکی می‌شود.

 جذام: مرضی ساری است که در زبان عامیانه خوره نامیده می‌شود. و آن نوعی بیماری که باعث خشک شدن اعضای گردیده و گوشت بدن بیمار می‌ریزد.

برص: نوعی بیماری است که موجب غلبه سفیدی بر سیاهی در قسمتی از بدن می گردد. و برای مرد ایجاد حق فسخ می کند. مشروط بر اینکه حین  العقد موجود بوده و مرد نیز با جهل به آن با زن ازدواج کرده باشد.(وکیل در فسخ عقد نکاح)

افضاء: افضاء یکی بودن مخرج بول و حیض است. که در اثر پارگی به وجود می‌آید یکی شدن مجرای بول و غائط و حیض را نیز افضاء دانسته اند. به موجب بند ۴ ماده ۱۱۲۳ قانون مدنی افضاء از موجبات حق فسخ برای مرد است. که اگر در زمان عقد در زن وجود داشته و مرد با جهل به آن با زن نکاح نموده باشد.

زمین گیری: زمین گیری نیز از عیوبی است که موجب حق فسخ برای مرد است.

نابینایی از هردو چشم: باید این نکته را متذکر شد. که اگر در اثر پیشرفت علم پزشکی این عیوب به صورت بیماریی هایس درآید که درمان پذیر هستند. و جنبه عیب بودن را از دست بدهند هیچ یک از زوجین به استناد آن ها حق فسخ ندارند.

تدلیس

الف) تعریف تدلیس در نکاح:

تدلیس عبارت است از عملیاتی که موجب فریب طرف معامله شود و تدلیس در نکاح آن است که با اعمال متقلبانه نقص یا عیبی را که در یکی از زوجین است پنهان دارند. یا او را دارای صفت کمالی معرفی کنند که فاقد آن است.چنانچه بعد از عقد معلوم شود که از طرف فاقد وصف مذکور بوده است. یا عیبی داشته که با عملیات فریبنده آن را مخفی کرده است، اگر زن تدلیس نموده باشد مرد حق فسخ خواهد داشت و اگر مرد تدلیس نماید زن حق فسخ خواهد داشت این خیار بعد از علم فوریت دارد.

در مورد شرط بکارت اداره حقوقی قوه قضاییه در نظریه 4124/7 – 21/7/76  آورده است که زوجی که هنگام ازدواج شرط بکارت نموده باشد. اگر بعد از ازدواج معلوم شود که با زوجه جماع شده هرچند پرده بکارت سالم و موجود و از نوع حلقوی باشد. دارای حق فسخ خواهد بود زیرا منظور از بکارت در درجه اول همان نزدیکی است لذا:

اولاً: اکراه زن و زایل شدن بکارت اگر به این فهم باشد تأثیری در قضیه نخواهد داشت. و کماکان زوجه حق فسخ خواهد داشت.

ثانیاً: ازاله بکارت در اثر بیماری باشد. یا افتادن از بلندی و غیره با عدم اطلاع دختر یا خانواده اش تاثیری در حق فسخ برای زوج ندارد.

ب)شرایط تاثیر تدلیس:

تدلیس در صورتی از موجبات فسخ نکاح است که دارای دو شرط باشد.

1- موجب فریب طرف عقد شود: یعنی مسلم باشد که اگر تدلیس انجام نمی‌شد طرف عقد حاضر به تراضی نمیگشت. پس اگر مردی خواستار نکاح با دختری باشد. و برای اینکه مرد را در تصمیم خود استوار تر سازد به دروغ صفت کمالی به خود نسبت دهد. تدلیس محقق نشده چرا که مرد پیش از آن خواهان ازدواج با زن بوده و فریبی محقق نشده است

2-  تدلیس کننده طرف عقد باشد: در مواردی که تدلیس باعث ایجاد اشتباه در عقد می شود موجب بطلان عقد است. زیرا اگر سبب بطلان عقد عیب اراده باشد تفاوتی نمی‌کند که این عیب در اثر فریب طرف معامله حادث شود

تدلیس به معنایی که در قانون مدنی در شمار خیارات آمده است. از عیوب اراده نیست جرمی است که قانونگذار مجازات آن را دادن حق فسخ به طرف عقد معین کرده است و بدین وسیله خواسته است زیان های ناشی از آن را جبران کند.(وکیل در فسخ عقد نکاح)

علاوه بر ضمانت اجرای مدنی حق فسخ و مطالبه خسارت بر مبنای مسئولیت مدنی و مستحق نبودن برای مهریه و استرداد آن قانونگذار برای جلوگیری از تدلیس ضمانت اجرای کیفری نیز مقرر کرده است در این خصوص ماده ۶۴۷ قانون مجازات اسلامی تعزیرات اظهار می دارد چنانچه هر یک از زوجین قبل از عقد ازدواج طرف خود را به امور واقعی از قبیل داشتن تحصیلات عالی تمکن مالی موقعیت اجتماعی شغل و سمت خاص تجربه و امثال آن فریب دهد و عقد بر مبنای هر یک از آن واقع شود مرتکب به حبس تعزیری از ۶ ماه تا ۲ سال محکوم می‌گردد مطابق این ماده فقط زوجین هستند که در صورت تدلیس به مجازات مذکور محکوم خواهند شد و چنانچه تدلیس از طرف ثالث واقع شود می تواند وی را به عنوان معاونت در جرم مذکور تحت تعقیب قرار داد.(وکیل سعادت آباد و انواع خدمات حقوقی در این منطقه)

ج) ارکان جرم تدلیس:

تدلیس در صورتی محقق می‌شود که دارای دو عنصر مادی و معنوی به شرح ذیل باشد:

1-  عنصر مادی: باید عملیاتی انجام شود که او را بپوشاند یا وجود صفتی را که مورد نظر طرف عقد ست در دیگری وانمود کند خواه به وسیله نوشته و لفظ باشد یا انجام کارهای خدعه آور مانند گواهی جعلی بر صحت مزاج

2- عنصر معنوی: کار های فریبنده باید ارادی و به عمد باشد و به قصد فریب طرف انجام گیرد

تخلف از شرط صفت

هرگاه در یکی از زوجین صفت خاصی شرط شده باشد و بعد از عقد معلوم گردد که طرف فاقد وصف بوده و طرف دیگر حق فسخ نکاح را خواهد داشت همین طور است در صورتی که صفت خاصی در عقد سریعاً شرط نشده لیکن از قرائن و اوضاع و احوال برآید که آن صفت منظور طرفین بوده وارد قلمرو قرارداد شده است و به بیان دیگر عقد متبانیا بر آن واقع شده است.

اشتراط صفت توسط احد زوجین ممکن است به صورت یکی از فرصت‌های سه گانه زیر ضمن عقد نکاح انجام گیرد

الف) در ضمن عقد به طور صریح صفت خاصی شرط شود مثل این که زوج یا زوجه شرکت کنند که طرف مقابل دارای مدرک لیسانس باشد به طور سریع در ضمن عقد شرط نشود ولی زوج زوجه طرف مقابل را در حین اجرای صیغه عقد به صفتی از صفات توصیف نماید و صیغه عقد را بر طرف متصف به صفت خاص جاری سازد مثل آنکه زن بگوید نکاح کردن با آقای دکتر یا مهندس…

ج) قبل از عقد در هنگام خواستگاری و گفتگو های قبلی احد طرفین به صفاتی از صفات مشخص شود و عقد مبتنی بر همان صفت واقع شود به موجب ماده ۱۱۲۸ قانون مدنی در تمامی فروض سه‌گانه چنان که بعدا معلوم شد که صفت مورد نظر مفقود بوده طرف مقابل حق خیار فسخ دارد همچنین هرگاه دو طرف و سوی را خود ذکر کنند و عقد نکاح بر مبنای آن واقع شده سپس معلوم گردد که هیچکدام دارای صفت یا شده نبوده است حسب مورد هرکدام به فسخ خواهند داشت نکته دیگری نیز که باید در مورد تخلف از شرط صفت ذکر شود این است که هرگاه دخول واقع شده باشد مانع استفاده از خیار مذکور نیست و در صورت فسخ باید مهرالمسمی به زن داده شود چرا که نزدیکی موجب استقرار مهرالمسمی است نه اسقاط حق فسخ.(وکیل در فسخ عقد نکاح)

تشریفات و آثار فسخ نکاح

الف)خیار فسخ فوری است: به موجب ماده ۱۱۳۱ قانون مدنی خیار فسخ فوری است و اگر طرفی که حق فسخ دارد بعد از اطلاع به علت فسخ نکاح را فسخ نکند. خیار او ساقط می‌شود به شرط اینکه علم به حق فسخ و فوریت آن داشته باشد. تشخیص مدتی که برای استفاده از خیار لازم می باشد مبتنی بر عرف و عادت است. بنابراین چنانچه صاحب خیار بدون عذر موجه از اعمال آن کوتاه یا تعلل ورزد حق وی ساقط می‌شود. جهل به علت خیار عذر است جهل به موضوع بنابراین چنانچه به علت عدم آگاهی به وجود به موجب خیار مانند عیب استفاده از حق مزبور به تأخیر بیفتد حق خیار ساقط نخواهد شد. تشخیص وقوع تأخیر و عدم آن و اینکه چه مدتی برای استفاده از حق مزبور لازم بوده با دادگاه است.(وکیل در فسخ عقد نکاح)

ب) اسقاط و انتقال خیار فسخ: خیار فسخ مانند هر حق دیگری قابل اسقاط است دارنده خیار می  تواند حق خود را یک جانبه اسقاط کنند و سقوط آن را ضمن عقد نکاح شرط نماید و از ماده ۱۱۲۶ قانون مدنی که علم زوجین را به وجود عیب مانع از حق فسخ شناخته است چنین برمی آید که قانونگذار فسخ نکاح را از موارد مربوط به نظم عمومی نداشته است و فقط زوجه میتواند این حق را اعمال کنند لذا غیر قابل انتقال از طریق قرارداد یا ارث است

وضعیت نفقه و مهریه در فسخ نکاح

اولاً: اگر چه در عقد نکاح دارنده حق فسخ می تواند با اعمال آن را منحل نماید اما تا زمانی که عقد نکاح منحل نشده واجد تمام آثار حقوقی است که در قانون مقرر گردیده بنابراین در فرض استعلام زوج مستحق دریافت نفقه ایام زوجیت است

ثانیاً: چون طبق ماده ۱۰۸۲ قانون مدنی به مجرد عقد زن مالک مهر می شود شود و فسخ نکاح هیچگاه در گذشته اثر ندارد و ناظر به آینده است در فرض استعلام که فسخ بعد از نزدیکی انجام شده است طبق مستفاد از ماده ۱۱۰۱ قانون مدنی باید حق زن را بر مهرالمسمی مسلم دانست.

در صورتی که نکاح پیش از نزدیکی فسخ شود. و تکلیفی در دادن مهریه ندارد خواه به اراده و انجام شده باشد یا به تصمیم زن این حکم در موردی که موجب فسخ ناتوانی مرد (عنن) است اجرا نمی شود در این خصوص ماده ۱۳۰۱ قانون مدنی مقرر می دارد.

هرگاه عقد نکاح قبل از نزدیکی به جهت فسخ شود. زن حق مهر ندارد در صورتی که موجب فسخ عنن باشد که در این صورت با وجود فسخ نکاح زن مستحق نصف مهر است. هرگاه زن مرد را در ازدواج فریب دهد. تدلیس در نکاح و مرد پس از نزدیکی به عیوب موجد خیار واقف گردد چنانچه مرد خیار وصف را اعمال نماید و بقاء نکاح و زناشویی را ترجیح دهد بایستی تمامی مهر را بپردازد ولی در صورت اعمال خیار و انحلال نکاح زوجه مستحق مهریه نیست و اگر قبلا پرداخت نموده می تواند مسترد دارد ولی اگر فریب دهنده زن نباشد بلکه ثالث باشد مرد مکلف به پرداخت مهرالمثل یا مهرالمسمی بوده ولی میتواند مهریه  پرداخته به زن  فریب دهنده رامطالبه نماید.

جهت مشاوره حقوقی با وکیل متخصص در دعاوی خانوادگی با ما در تماس باشید…

02188696597-09122097355

 

دیدگاهتان را بنویسید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.